معرفی و خرید کتاب آوسنه باباسبحان
کتاب آوسنه بابا سبحان (افسانه بابا سبحان) در سال 1347 منتشر شد. محمود دولت آبادی وقایع این کتاب را در یکی از روستاهای خراسان و سالهای اوایل دهه چهل روایت می کند. شخصیت های مهم کتاب عبارتند از بابا سبحان (روستایی پیر)، صالح (پسر بابا سبحان)، مسيب (پسر نوجوان بابا سبحان)، غلام (رقيب صالح) و عادله (شریک ملک صالح)
خلاصه کتاب آوسنه بابا سبحان
بابا سبحان، روستایی پیر از کارافتاده با پسرش صالح و عروسش شوکت و پسر نوجوانش مسیب زندگی می کند. زندگی آن ها از کار کردن بر روی زمینی که از بیوه ای جوان به نام عادله اجاره کرده اند، می گذرد. یک دانگ از این زمین در مالکیت صالح است و صالح آن را عنوان مهریه به شوکت داده است. یک روز صالح به بابا سبحان خبر می دهد که عادله خیال دارد زمین را به غلام، جوان ولگرد بیکاره ای که هیچ سررشته ای از کشاورزی ندارد، اجاره بدهد.
غلام دو سال پیش از این، شوکت را از مادر او خواستگاری کرده و جواب رد شنیده است و از وقتی که صالح با شوکت ازدواج کرده، کينه او را به دل گرفته است و تصمیم گرفته هر طور شده رضایت عادله را جلب کند و زمین را به اجاره خود در آورد و حالا عادله که از مدت ها پیش دلباخته غلام بوده، برای نزدیک شدن به او، با پیشنهاد غلام موافقت کرده است.
درباره کتاب آوسنه بابا سبحان
آوسنه بابا سبحان در گروه داستانهایی از دولت آبادی قرار می گیرند که به نام «کارنامه ی سپنج» شناخته می شوند و در دهه ی 40 و 50 نوشته شده اند. دولت آبادی درباره ی این داستانها چنین می گوید: این داستانها در دورهای از زندگی من نوشته شدهاند که جا و مکانی برای نوشتنشان نداشتم و تقریبا همهشان را در قهوهخانههای تهران و عمدتا در قهوهخانه وطن – کنار ورودی سینما سعدی – مینوشتم از صبح تا نهار بازار، که قهوهخانه شلوغ میشد. وقتی پول دیزی نداشتم پا میشدم میرفتم بیرون و با خلوتشدن قهوهخانه برمیگشتم آنجا و مینشستم پشت همان میز کوچک ته آن باریکه. زمستانها هم پشت به دیوار گرم مطبخ میدادم تا بدنم جان بگیرد. یادم هست داستان «گاواربان» را در قهوهخانه نبش خیابان کوشک به پایان رساندم. پس چنین داستانهایی از صمیمیت خاصی برخوردار باید باشند.
در رمان کوتاه «آوسنه ی بابا سبحان» با پیوند عمیق روستایی فقیر با زمین روبه رو هستیم. زمینی که نه تنها وسیله معاش اوست، بلکه آنچنان با زندگی او جوش خورده که با آبرو و حیثیت و ناموس او یکی شده است و چشم داشتن دیگری به آن، همان اندازه مایه خشم و عذاب است که چشم داشتن به همسر و شریک زندگی او.
دولت آبادی این معنی را با نشان دادن تلاشی که غلام پیش از این برای به دست آوردن شوکت _ همسر صالح _کرده است و سماجت او برای به دست آوردن زمین صالح _ که مهریه شوکت است _ القاء می کند. در این رمان زمین با زن یکی می شود و تلاش صالح برای حفظ آن، دلیل و معنایی دوگانه می یابد. از این جهت تن دادن به واگذاردن آن به دیگری مایه ننگ و سرشکستگی می شود.
رمان با زاویه دید بیرونی به شیوه دانای کل روایت می شود.
منبع: رمانهای معاصر فارسی / میمنت میر صادقی / انتشارات نیلوفر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.