درباره کتاب استخوان خوک و دست های جذامی نوشته مصطفی مستور

«به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پست تر و حقیر تر است از استخوان خوکی در دست جذامی». امام علی (ع)

این حدیث از امیرالمومنین موضوعی است که مصطفی مستور به عنوان موضوع داستانش به آن می پردازد.

رمان استخوان خوک و دست های جذامی نوشته مصطفی مستور در سال 83 اولین بار به چاپ رسید و همان سال به عنوان بهترین رمان سال انتخاب شد و طی 10 سال 25 بار تجدید چاپ شد.

محیط داستان ما یک برج مسکونی در تهران به نام برج خاوان است که در آن به مسائل روزمره هفت خانواده و دقدقه ها و مشکلات آنها پرداخته می شود.

طبقه ی چهارم: نوذر و دو دوستش که در تلاشند پیرمردی را در ازای پول بکشند.

طبقه ی پنجم: سوسن که قبلا برای امرار معاش تن فروشی می کرده ولی اکنون درگیر عشقی با یکی از مشتریانش به نام کیانوش شده.

طبقه ی هفتم: شهرام و دوستانش که “ز غوغای جهان فارغ” سرگرم پارتی و مهمانی اند.

طبقه ی هشتم: حامد و مادرش. نامزد حامد(مهناز) برای تحصیل ساکن هلند است و حامد عاشق یکی از مشتریان آتلیه اش به نام نگار شده.

طبقه ی نهم: محسن و درنا دخترش، که همسرش سیمین با درخاست طلاق آنها را ترک کرده ولی وقتی متوجه بارداری اش شده دوباره بر می گردد.

طبقه ی چهاردهم: دانیال و مادرش. دانیال پدرش را از دست داده و دچار مشکلی مادرزادی است. او  نگاه فلسفی و بدبینانه به دنیا دارد و این موضوع در شروع داستان با فریادهای او بارز می شود.

طبقه ی هفدهم: دکتر مفید به همراه همسر و پسرش که به دنبال اهدا کننده ی مغز استخوان برای درمان سرطان پسرشان هستند.