اهل غرق نوشته منیرو روانی پور

70,000تومان

  • عطف جلد کتاب کج شده است.
  • عطف جلد کتاب دچار ترک خوردگی شده است.
  • جلد کتاب دچار رنگ پریدگی و ترک خوردگی شده است.
  • صفحات داخلی کتاب کاملا سالم است.

ناموجود

نویسنده

انتشارات

سال چاپ

1368

نوبت چاپ

دوم

تعداد صفحه

397

نوع جلد

شومیز

قطع

رقعی (14.1*21.2)

درجه کیفی کتاب

B

معرفی و خرید کتاب اهل غرق

اهل غرق، داستان انهدام روستا و روستائیان ویژه‌ای است که در ساحل خلیج فارس در نزدیک بوشهر، قربانی گسترش صنعت و فن‌سالاری شده‌اند، صنعت و فن‌سالاری استعماری که از دوردست‌های جهان، دست‌های آلوده‌اش را دراز می کند و با یاری دیویارانی همچون سرگرد صنوبری، دنیای ناب و شاعرانه روستای جفره، روستایی را که در موج دریا و حضور پریان دریایی نفس می کشد، به هم می ریزد. پس از آن دیگر جایی برای نرمای نسیم سحری و نزدیک شدن موج دریا به ستاره و حضور «آبی»های کوچک دریایی در دانستگی روستائیان باقی نمی ماند. دیوارها و ساختمان‌ها بالا می رود، لوله‌های نفت مار آسا به همه‌جا سر می کشند، صداهای ساز و آواز و هیاهوی مستانه صنعت‌گران، صدای امواج دریا را خفه می کند، بطری‌های خالی شده ویسکی از روی سدها به دریا ریخته می شود «ماهی‌های مرده ریز و درشتی که از دریا بر می آید، «شلیو»های به قیر آغشته که ماسه‌ها را سیاه کرده، همه نشان از تسلیم دریایی می دهد که روزگاری موج‌هایش تا ستاره ها می رسید.» (ص ۳۹۳)

خلاصه کتاب اهل غرق

داستان زندگانی مردم روستای جفره در واقع از زمانی آغاز می شود که این روستائیان به راهنمایی بزرگ خود، زایر احمد حکیم به این مکان می آیند و در صفا و آرامشی بدوی و با اسطوره‌ها و افسانه‌های شیرین و تلخ خود زندگانی می کنند و سپس در غوغای گسترش صنعت جدید، ناچار از ترک دیار خود می شوند. اشخاص داستان به ویژه زایر احمد، مه جمال، خیجو، زایر غلام و سرگرد (سرتیپ بعدی) صنوبری، ابراهیم پلنگ، به طور واقعی و زنده تصویر شده‌اند. زندگانی مه جمال از این میان هم زنده‌تر و هم شاعرانه‌تر است. مه جمال پس از مرگ دلاورانه‌اش خود به صورت اسطوره‌ تازه روستای جفره در می آید.

مه جمال کولی‌زاده‌ای است که در ساحل رها شده و به دست روستائیان جفره نجات می یابد. او چهره‌ای خندان و چشمان آبی دارد و روستائیان گمان می برند «آبی» دریایی زیبایی مادر اوست. مه جمال در روستا بزرگ می شود. اکنون بیست ساله است، و چهره‌ای سیاه سوخته و دو چشم آبی غریب دارد. در خانه زایر احمد زندگانی می کند و خیجو دختر هیجده ساله زایر و دختران دیگر روستا عاشق اویند. در این زمان بو سلمه، هیولای دریایی که گوشت و خون جوانان ماهی‌گیر را دوست می دارد، می خواهد با یکی از «آبی‌ها» عروسی کند و روستائیان ناچارند برای خوشامد او یکی از جوانان ده را به جشن عروسی او برده قربانی کنند

“بوسلمه، حاکم زشت‌روی دریاها نمی گذارد رعناترین ساکن زمین عروسش را ببیند و به زمین بازگردد. و آبی‌ها بارها به ماهی‌گیران جوان دل بسته‌اند، اما هرگز به آسانی دل به پیوند بوسلمه نداده‌اند، و حالا مه‌جمال می رفت تا آبادی به بزرگترین مروارید خود برسد و بوسلمه به آرزوی دیرینه‌اش.” (ص ۱۶)

منبع: مجله از دریچه نقد / شماره 1 / عبدالعلی دستغیب

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “اهل غرق نوشته منیرو روانی پور”