درباره کتاب حکایت دولت و فرزانگی نوشته مارک فیشر

کتاب حکایت دولت و فرزانگی نوشته مارک فیشر نویسنده ی آمریکایی است. کتاب از پانرده حکایت تشکیل شده و داستان جوانی 32 ساله است که از کار خود بیزار است و در سرش اهداف بزرگی دارد. در این راه با میلیونری خودساخته آشنا می شود که به او در این راه کمک می کند.

بخشی از کتاب:
عمویش مردی خونگرم و صمیمی بود که بلا فاصله قبول کرد او را ببیند، اما نپذیرفت به او وام بدهد، زیرا اعتقاد داشت، با این کار لطفی در حق او نمی کند.
عمویش بعد از شنیدن آه و ناله هایش پرسید: چند سالت است؟
جوان با ترس و لرز جواب داد: سی و دو سال.
آیا می دانی وقتی جان پل گتی بیست و سه ساله بود صاحب یک میلیون دلار خود شده بود، وقتی من هم سن تو بودم، نیم میلیون دلار داشتم، پس چطور ممکن است تو در این سن نیاز به وام داشته باشی؟
کنایه میزنید! من مثل خر کار می کنم، هفته ای گاهی بیش از پنجاه ساعت.
– آیا واقعاًاعتقاد داری سخت کار کردن باعث ثروتمندی مردم می شود؟
– این طور فکر می کنم، همیشه این اعتقاد را داشته ام.
– سالی چقدر درآمد داری؟ ۲۵۰۰۰ دلار؟
جوان پاسخ داد: بله درهمین حدود.
آیا فکر می کنی کسی که ۲۵۰۰۰۰ دلار در می آورد، هفته ای ده برابر تو کار می کند؟ مسلماًنه! پس این شخص ده برابر تو در می آورد بدون آنکه ده برابر تو کار کند، پس باید به کاری کاملاًمتفاوت از کار تو سرگرم باشد، باید رازی در کارش باشد که تو از آن بی خبر هستی.