معرفی کتاب خط سوم
کتاب خط سوم زندگینامهگونه تحلیلی شمس تبریزی نوشتهی ناصر الدين صاحب الزمانی (تولد : ۱۳۰۹) فرزند شیخ ابراهیم خراسانی، نویسنده و پژوهشگر معاصر است، که در ۱۳۵۱ منتشر شد. عنوان کتاب برگرفته از این عبارات رمزگونهی خودِ شمس است: «آن خطاط سه گونه خط نوشتی، یکی او خواندی لاغیر؛ یکی را هم او خواندی هم غیر او ؛ یکی نه او خواندی نه غیر او. آن خط سوم منم.
شمس الحق والدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی معروف به کامل تبریزی، شخصیت نیمهحقیقی – نیمهافسانهای گمنامی که حضور کوتاهش در صحنهی تاریخ انگیزهی اصلی روی دادن یکی از کمنظیرترین اتفاقات عالم تفکر و هنر شد، خود از شگفتیهای تاریخ به شمار میرود. احوال این عارف سترگ شوریدهحال و خانهبهدوش چنان در هالهی انبوهی از ابهام فرو رفته که آگاهیهای ما از احوال زندگی او در بیش از چند سطری نمیگنجد. هر چه جز آن دربارهی او گفتهاند و نوشتهاند روایاتی است متضاد و مبالغهآمیز و اسطورهگونه. با این همه، همان حضور کوتاه اما واقعی اوست که منشأ هزاران حرف و حدیث، گزارشهای درست و نادرست بوده است. این ظهور و حضور کوتاه زمانی رخ داد که شمس ناآرام جستجوگر، در یکی از سفرهای بسیارش به شهر قونیه وارد میشود و با فقیه متشرعی چون مولانا جلال الدين محمد بلخی رومی (۶۷۲ـ۶۰۴) دیدار میکند و با دمِ افسونساز خود از این مدرّس علوم دینی و کرسینشین وعظ عاشق شیفته آشفته جانی میسازد که به ترک مسند تدریس میگوید و مجلس وعظ و سماع برپا میکند؛ قیل و قال مدرسه را به اهل مدرسه وامیگذارد و به سرودن غزلهای عاشقانه و شنیدن نوای رباب و بانگ دف و نی میپردازد. شمس الدین، در واقع خورشیدی بود که تا پیش از رسیدن به قونیه همه عمر زیر ابر خمول و گمنامی به سر میبرد و تنها در آسمان قونیه پدیدار شد و شعلهای سوزان در دل و جان مولانا افکند و، نزدیک به دو سال و سه ماه بعد، باز در پس ابرهای تیره تاریخ چهره پوشانید و از آن پس کسی ندانست که او چه بود و که بود و به کجا رفت. به هر حال، تأثیر شگرف شمس شصت و دو سه ساله در جلال الدین سی و هشت ساله و استحاله روحی عظیمی که در او پدید آورد این مرد استثنایی را یکی از چهرههای توجهبرانگیز تاریخ ادب ایران ساخت؛ چه اگر او نمیبود چه بسا که مولانایی با چنین پایهی بلندی از اندیشه و خردورزی و خلاقیت هنری و شور عرفانی پدید نمیآمد. مولوی در سی و هشت سالگی و تنها پس از ملاقات پُررمز و رازش با شمس تبریزی بود که شاعری آغاز کرد و عجب آنکه هـر چـه سرود زیبا و پرمغز و سرشار از احساسات و افکار بکر و عمیق بود. در میان شاعران طراز اول فارسی، مولوی بیش از همه و به لحاظ وزن و مضمون، متنوعتر از همه پارسیگویان شعر سرود خلاقیتهای استثنایی او تماماً پس از ورود شمس به حریم زندگی او به ظهور رسید. بنابراین، عجبی نیست که گروهی از ارباب تحقیق در پی آن بودهاند که راز سر به مُهر زندگی شمس را بگشایند و ببینند او را چه کیمیایی بود که وجود فقیه قونوی را یکسره دگرگون کرد و از او آن ساخت که ساخت. شمس، به قول صاحب الزماني «زایشگر مولوی ـ زایشگر تولد دوباره او» بود. خط سوم تلاشی است برای شناختن و شناساندن هر چه بیشتر این زایشگر؛ نهایت آنکه، چون هیچ شرح حال مفصل مستندی از او بر جای نمانده، صاحب الزمانی سعی کرده تا از لابهلای گزارشهای اولیا نامهنویسان، مورخان، تذکرهنویسان، به ویژه بر اساس سخنان پراکنده باقی مانده از خود شمس تبریزی که با عنوان مقالات شمس گردآوری شده است، چهرهای نسبتاً روشن از او ترسیم کند. هر چند صاحب الزمانی پارهای اطلاعات درباره ویژگیهای ظاهری و شیوههای زندگی و سفرها و حشر و نشرهای شمس به دست میدهد، بیشتر سیمای معنوی و ویژگیهای روحی و خُلقیات اوست که توجه پژوهشگر را جلب کرده است.
خط سوم در دو بخش اصلی درباره شمس و یک بخش فرعی شامل فهارس و نمایه تنظیم شده است. بخش اول با نقل مطالبی درباره شمس از سه منبع اصلی ـ ولدنامۀ سلطان ولد، پسر و جانشین جلال الدين محمد؛ مناقب العارفين احمد افلاکی؛ و رساله فریدون بن احمد سپهسالار در احوال مولانا ـ آغاز می شود. صاحب الزمانی با حذف تفصیلات این منابع و گزینش زبده آنچه مستقیماً به شمس تبریزی مربوط است، آنچه خواننده درباره احوال شمـس نـیـاز دارد بداند طی چند صفحه گزارش میکند. مجموع این اطلاعات مربوط است به آن بخشی از زندگی شمس که در مصاحبت و همسایگی دیوار به دیوار مولوی بوده است. صاحب الزمانی آنگاه به بررسی شخصیت و آرمان شمس میپردازد و، در تأیید نتیجهگیریهای خود مکرر در مکرر به سخنان خود شمس استناد میکند. او از ابعاد انسانی شخصیت شمس، از آوارگیهای وی، از کیفیت سخن او از طنز و کنایهگوییهایش، از لحن تند و بی محابای او و از روحیه سنت شکن و انقلابی و دشمنی او با تقلید میگوید. مؤلف بخش قابلملاحظهای از بخش اول را به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی زمان شمس اختصاص داده که خواننده را با پارهای از ویژگیهای زندگی در ایران و ترکیه عصر شمس آشنا میسازد. از مطالب خواندنی این بخش ابعاد شخصیت جامع از نظر شمس است. مؤلف این ابعاد را ذیل چهارده عنوان گنجانده و، در پایان، نتیجه گرفته است که انسان کامل برخوردار از این ابعاد چهارده گانه، هر چند بسیار نادر است، «الگویی پنداری» یا «مثال افلاطونی» نیست بلکه وجودی عینی و قابل لمس است. صاحب الزمانی، بـه مناسبت ترسیم شخصیت معنوی شمس، وارد بحثهایی روانشناختی و درونکاوانـه میشود. او، در جای جای تحقیق خود به آرای تربیتی شمس نیز اشاره میکند و زبان و بیانش روشن و منسجم و خواندنی است.
بخش دوم خط سوم به منتخباتی از سخنان شمس اختصاص یافته که، بر حسب موضوع، در هشت قسمت درج شده است. شمس، با آنکه، به تصریح مولانا، در علوم و معارف زمان خود همچون فقه و حدیث و تفسیر کلام و ریاضیات و عرفان دست داشته، از آنجا که ظاهراً به نشستن و نوشتن و اصولاً به علوم ظاهری معتقد و متمایل نبوده چیزی جز مشتی سخنان گسته و آشفته و بینظم و انسجام از وی بر جای نمانده است. به نظر میرسد که بیشتر این سخنان یادداشتهای شتابزده مریدان او بوده که بیرعایت نظم از گفتههای او ثبت کردهاند. با این وصف، در لابهلای این گفتههای آشفته گاه به پارهای از زیباترین، موجزترین و در عین حال رساترین و ژرف ترین گنجینههای ادب فارسی برمیخوریم. همین سخنان پراکنده است که منبع بسیاری از اندیشهها و داستانها و تمثیلات در آثار مولوی شده است. این سخنان که به مجموعهاش عنوان مقالات شمس داده شده است، یادگار سالهای ۶۴۲ تا ۶۴۸ است که شمس آنها را در مجالس صوفیانه در قونیه یا در پاسخ پرسشها بر زبان رانده است. صاحب الزمانی برای کمک به خواننده در فهم این مقالاتِ غالباً بریده بریده و رازآلود و ابهامآمیز کوشیده است اجزای هر پاره را به تفکیک بنویسد و با استفاده از نشانههای فصل و وصل، ربط دستوری و معنایی اجزای هر گفته را تا حدی روشن سازد. هر چند این شگرد بیفایده نبوده، بسیاری از عبارات، به سبب فشردگی و اختصار بیش از حد یا ماهیت رمزی آنها، غامضتر از آن است که به این سادگیها بتوان آنها را کاملاً مفهوم ساخت. خط سوم، پس از چاپ اول در ۱۳۵۱، بارها تجدید چاپ شد و چاپ چهاردهم آن در ۱۳۷۴ انتشار یافت.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.