نویسنده | |
---|---|
مترجم | |
انتشارات | |
سال چاپ | 1370 |
نوبت چاپ | سوم |
تعداد جلد | 1 |
تعداد صفحه | 327 |
قطع | رقعی (14.1*21.2) |
نوع جلد | گالینگور |
درجه کیفی کتاب | A+ |
شابک | – |
درد سیاوش نوشته اسماعیل فصیح
35,000تومان
ناموجود
35,000تومان
ناموجود
نویسنده | |
---|---|
مترجم | |
انتشارات | |
سال چاپ | 1370 |
نوبت چاپ | سوم |
تعداد جلد | 1 |
تعداد صفحه | 327 |
قطع | رقعی (14.1*21.2) |
نوع جلد | گالینگور |
درجه کیفی کتاب | A+ |
شابک | – |
در کتاب درد سیاوش (مربوط به و نوشته شده در سال ۱۳۵۵)، جلال آریان گرچه در آبادان کار و تنها زندگی می کند، و یک پایش هم (یک شب در باشگاه قایقرانی شرکت نفت) «قلم» شده و در گچ است، در اواسط اردیبهشت مجبور می شود به تهران پرواز کند، تا به خواهر بیوهاش فرنگیس و دختر نوعروس او ثریا کمک کند. در شب جشن عروسی ثریا و خسرو ایمان (نوه سناتور دکتر سید فخرالدین ایمان مرحوم و خانم منورالسلطنه مشهور) حادثهای رخ داده است. این حادثه «صحنه سازی شده» خسرو ایمان را بطور انفجارآمیزی منقلب کرده و به دنبال تحقیقاتی فراری داده است. خسرو پسر سیاوش فرزند سناتور ایمان و خانم منورالسلطنه است.
با آمدن جلال آریان به تهران روز بعد از «جشن عروسی» و دلداری به خواهر و خواهرزادهاش، رفته رفته اینطور به نظر می آید که دلیل منقلب شدن خسرو این است که در شب کذایی، وسط جشن، که به سبک ایام قدیم توی باغ فامیل یکی از دوستان قدیمی خسرو، با آذینبندی قدیمی و مطرب و رقاصه و تخت روی حوض بوده، ناگهان عموی جوانسال و بیمار روانی خسرو (پسر کوچک منورالسلطنه) شهروز، که در خانهشان در اتاقی ته باغ نگهداری می شود، در وسط جشن ظاهر می شود – یا در واقع او را آورده اند. او بره کوچکی را با خود آورده، و قبل از اینکه کسی بتواند جلویش را بگیرد، با کاردی که از جیب در می آورد، گلوی بره را بریده و خونش را به دورتادور مهمانهای توی حیاط پخش و پلا می کند… فریاد می زند «خون… خون. این خون برادر تیره بخت و بیگناه من سیاوش است… شماها تقاص پس می دید…» در اثر این صحنه خونبار، علاوه بر متلاشی شدن روح خسرو، پدرش سرهنگ نیروی انتظامی عباس دیوانلقا هم سکته می کند، که او را به بیمارستان می برند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.