معرفی دیوان عبید زاکانی
دیوان عبید زاکانی (کلیات)؛ مجموعه اشعار و آثار منثور بازمانده از نظام الدین عبیدالله زاکانی قزوینی متخلص به «عبید» (وفات: ۷۷۱ یا ۷۷۲).
آنچه از عبید به جای مانده و در نسخهها و چاپهای کلیات وی متفاوت است به دو گروه نظم و نثر؛ و آثار منظوم به جد و طنز و هزل تقسیمپذیر است. ضمناً از این آثار، بعضی محققاً اصیل و بعضی دیگر منسوب به اوست.
اشعار جدي عبید در قالبهای قصیده، غزل، ترکیببند، ترجیعبند، مثنوی، قطعه، و رباعی سروده شده است. از ۴۱ قصیدهی او در ۱۰۰۹ بیت، جز یکی در وصف آسمانها، بقیه در ستایش امیران و صدور عصر است. از آن میان، ۲۸ قصیده در مدح شاه شیخ ابواسحاق اینجو (دوره تسلط بر شیراز (۷۴۳ ـ ۷۵۸ )) گفته شده که ظاهراً از شمار مدایح مندرج در دیوانِ هر یک از همعصران او درباره این شاه محبوب حافظ و دیگـر رجـال عـصـر بیشتر است. در مدایح او کمتر اطلاعات تاریخی درباره ممدوحان میتوان دریافت. عبید به سرودن قصاید کوتاه متمایل است. نیمی از قصاید او مصدر به تغزل و مردف است و ردیفهای فعلی نسبتاً ساده در آنها به کار رفته است.
از چهار ترکیببند و یک ترجیعبند او جمعاً در ۱۹۵ بیت نیز، یکی از ترکیببندها در توحید و نعت رسول اکرم صلّى الله عليه و آله و ستایش خلفای راشدین است. شاعر، در بندِ آخر آن، با دل خود سخن گفته و او را پند داده است. به نظر میرسد که عبید این ترکیببند را آغازگر دیوان خود اختیار کرده باشد. سه ترکیببندِ دیگر او در مدح است. اما ترجیعبند او در وصف عقل و عشق و خوشباشی و اغتنام وقت و شکایت از زهد ریایی است.
از ۱۳۹ غزل جمعاً در ۱۰۲۷ بیت او به لحاظ صورت اگرچه بیشترین هفت بیتی و گروهی مردف است غزلهای پنج بیتی و یازده بیتی هم در آنها دیده میشود. غزلها غالباً عاشقانه است و شاعر، در بعضی از آنها به مدح گریز زده است. در اندکی از آنها مایههای عارفانه مشاهده میشود. خوشباشی و بیاعتباری و بیثباتی دنیا و گله از زهد ریایی و شکایت از پیری و غربت نیز در غزلهای او بیان شده است.
یکی از اشعار طنزآمیز عبید قصیده «موش و گربه» در بحر خفیف مخبون محذوف است که با دو بیت آغازین و دو بیت پایانی آن، در بعضی نسخهها ۹۶ بیت و در چاپ محجوب ۱۷۵ بیت است و در آن واژههای رکیک کمتر به کار رفته و در پایان ابیات، الف اطلاق یا اشباع به کار رفته که، هر چند بعضی آن را عیب شمردهاند، لحن طنزآمیز قصیده را قویتر ساخته است. قصیده، داستان گربهای است در کرمان که پس از سالها دریدن و خوردن موشان، زاهد و عابد میشود و چون خبر به موشان میرسد برای وی هدیههای فراوان میبرند. اما گربه به موشهای حامل هدایا حمله میکند و چون دو موش جان سالم به درمیبرند و به رئیس موشان قصه برمیدارند میان لشکر موش و گربه جنگی سخت درمیگیرد و گربه اسیر و بندی میشود و چون میخواهند او را به دار بکشند بندها را میدرد و به خیل موشان میتازد و آنان را میپراکند.
این قصه در میان فارسیزبانان مشهور و بعضی ابیات و مصراعهای آن مثل شده است. موضوع آن ریاکاری زاهدان و عابدان است. عبید، در آن، احوال عصر خود را به باد انتقاد گرفته است. کسانی احتمال دادهاند که زورگوییها و سفاکیها و ریاکاریهای امیر مبارز الدين محمد و منازعه و رفتار او با شاه شیخ ابو اسحاق اینجو در آن تصویر شده باشد. بعضی نیز آن را تصویری کلی دانستهاند از احوال انبوه مردم در قبال قاضیان و واعظان و حاکمان دنیا مدار که با ریاکاری مردم را میفریبند و خانومان آنان را به یغما میبرند و اگر گاهگاه عصیانی در برابر آنان رخ دهد محکوم به شکست است. در این رابطه زهدورزی ریاکارانه پهلوان اسد را نباید از یاد برد که چندی با همین حیله بر کرمان غالب و اسباب فریب شاه شجاع شده بود و اهل ذوق او را «گربه زاهد» میخواندند و در شعر حافظ نیز ظاهراً به او اشاره رفته است. عبید خود نیز در ابیات پایانی گفته است که در این قصیده مدعایی نهفته است که باید آن را فهم کرد.
منبع: فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی (جلد چهارم)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.