در رمان بیلیارد در ساعت نه و نیم سرنوشت سه نسل توصیف می شود که هر یک از آنها به نوعی در ساختن یا انهدام صومعه ای به نام سنت آنتون دست دارد. نخستین فرد از نسل اول آرشیتکتی است به نام «هاینریش فهمل» که در ۱۹۰۷ در مناقصه ترمیم بنای صومعه شرکت کرده، آن را برده و سپس به تعمیر آن پرداخته است. رُبرت فهمل – پسر او – به نسل دوم تعلق دارد و وظیفه او در جنگ جهانی دوم از بین بردن بنای یاد شده است. آخرین فرد از نسل سوم یوزف نام دارد و وظیفه او ساختن مجدد صومعه است، بدون آنکه بداند پدر خود او آن را در پایان جنگ ویران کرده است.
بین قسمتهای سهگانهی بیلیارد در ساعت نه و نیم، بخش میانی آن از همه مهم تر است. در این فصل روبرت فهمل سرگذشت خود را برای نوجوانی که در هتلی بزرگ مأمور آسانسور است و با او هر روز در ساعت نه و نیم بیلیارد بازی می کند، شرح می دهد. از خلال این خاطرات یک نکته روشن می شود: دلیل واقعی انهدام صومعه. رُبرت فهمل برای نوجوان شرح می دهد که علت ویران کردن صومعه در اصل ادای وظیفه نبوده، بلکه او این کار را به دلیل انتقام شخصی انجام داده است. اما انتقام از چه کسانی؟ پاسخ فهمل تکان دهنده است: از کشیشانی که در زمان هیتلر آشکار و پنهان از او حمایت می کردند.
رُبرت فهمل انسان اندیشهوری است که پیوسته از خود می پرسد: چرا بشر ابتدا چیزی را می سازد و سپس آن را از بین می برد؟ چرا زندگی تکرار مکررات است؟ اما فهمل برای این پرسش ها پاسخی نمی یابد.
در رمان بیلیارد در ساعت نه ونیم دفتر ایام ورق می خورد و گذشته های دور و نزدیک مانند فیلمی بلند از برابر چشم خواننده می گذرد. هاینریش بل در این اثر نه موعظه می کند و نه می آموزد، بلکه تنها چهرهی روزگار را نشان می دهد. با وجود این، رمان او بی عیب نیست. عیب بزرگ بیلیارد در ساعت نه و نیم این است که در آن، شخصیت ها به دو گروه «قربانی» و «جلاد» تقسیم می شوند.
منبع: کتاب ادبیات امروز آلمان / تورج رهنما / انتشارات چشمه
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.