نویسنده | |
---|---|
انتشارات | |
سال چاپ | 1359 |
نوبت چاپ | اول |
تعداد صفحه | 271 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی (14.1*21.2) |
درجه کیفی کتاب | A |
داستان جاوید نوشته اسماعیل فصیح
225,000تومان
- جلد و صفحات داخلی کتاب کاملا سالم است.
ناموجود
225,000تومان
ناموجود
نویسنده | |
---|---|
انتشارات | |
سال چاپ | 1359 |
نوبت چاپ | اول |
تعداد صفحه | 271 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی (14.1*21.2) |
درجه کیفی کتاب | A |
اواخر تابستان ۱۳۰۱ شمسی، جاوید پسر پانزده ساله زرتشتی و عموی پیرش بهرام خان در راه يزد به قم و تهران هستند. عموی پیر «دستور» آتشکده کهنهای بیرون يزد است. پدر جاوید، فیروز آقا تاجر خشکبار است که هفت ماه قبل دنبال کارش و بردن چند گونی بار به تهران به خانه یکی از شاهزادگان قاجار رفته و بازنگشته است. جاوید و عمویش در راه جستجوی پدر جاوید هستند.
آن شب، زیر آسمان شورآب، جاوید آخرین روزش را در یزد به یاد می آورد. روزی که برای او، در آتشکده مراسم «سدره پوشان» یا «رسایی» را انجام داده بودند؛ مراسمی که برای هر پسر و دختر زرتشتی، سنت است. این مراسم او را به عنوان یک فرد زرتشتی کامل در ستایش اهورامزدا و آئین مزدهیسنا در این دنیا تثبیت می کند.
پس از گذشتن از قم، در نخستین تپههای جاده خاکی تهران، عموی پیر جاوید در اثر فرسودگی و سختی تابستان خشک کویر از پا در می آید. پیرمرد شب در میان تپهها پای آتش، پس از نوشیدن عصاره گیاه مقدس «هوم» می میرد. آخرین سخنان او به جاوید این است که آئین مزدهیسنا را و ریشه پارسی دو سه هزار ساله نیاکان خود را فراموش نکند. از او می خواهد به تهران برود خانوادهاش را پیدا کند، نگه دارد، و هرگز وظیفه خود را به عنوان یک فرزند برومند و یک زرتشتی پارسی از یاد نبرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.