در حال نمایش 28 نتیجه

زندگینامه، معرفی آثار و خرید کتاب های محمد علی جمالزاده

محمدعلی جمالزاده تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش اصفهان آغاز کرد. پدر او سیدجمال الدین واعظ اصفهانی از آزادی‌خواهان مشروطه بود که رهبری مشروطه خواهان اصفهان را برعهده داشت. او به سبب اختلافی که با حاکم وقت اصفهان داشت همراه با خانواده خود ناگزیر اصفهان را ترک گفت و در تهران اقامت کرد.

سال تولد محمدعلی جمالزاده قطعی نیست و حدس زده می شود که او بین سال‌های ۱۲۷۰ تا ۱۲۷۶ به دنیا آمده باشد. به هرحال، سیدجمال الدين فرزندش را در دوازده یا سیزده سالگی برای ادامه تحصیل به بیروت فرستاد. جمالزاده در این شهر بود که اطلاع یافت پدرش را به دستور محمدعلی شاه قاجار در زندان بروجرد مسموم کرده اند و کشته اند. ظاهرا محمدعلی شاه او را خطرناک ترین دشمن خود می دانست.

جمالزاده پس از چندی به سوئیس رفت و در دانشگاه لوزان در رشته حقوق به تحصیل پرداخت و سپس با ادامه تحصیل در دانشگاه دیژون فرانسه فارغ التحصیل شد.

جمالزاده در سال ۱۲۹۳، در سن بیست و سه سالگی عازم آلمان شد. او در آنجا به گروهی از ایرانیانی پیوست که در برلین گرد آمده بودند و به نام کمیته ملیون برای مبارزه با دو دولت انگلیس و روسیه فعالیت می کردند.

رهبر این گروه یکی از شخصیت های معروف آن زمان به نام حسن تقی زاده بود. کمیته ملیون مجله کاوه را پی ریزی کردند و نوشته های خود را در آن به چاپ می رساندند و توزیع می کردند. مجله کاوه ظاهرا با حمایت مالی دولت آلمان در برلین به چاپ می رسید. گردانندگان مجله کاوه هر چهارشنبه نشست داشتند و محمدعلی جمالزاده نیز در این نشست ها حضور داشت. آنها آنچه را نوشته بودند برای هم می خواندند و مطالب مجله بدین ترتیب انتخاب و برای چاپ آماده می شد. جمالزاده داستان «فارسی شکر است» خود را در یکی از همین نشست ها خواند و مورد تشویق حاضران قرار گرفت و متن آن در مجله به چاپ رسید.

مجله کاوه پس از پنج سال بسته شد و جمالزاده از برلین راهی ژنو در سوئیس گردید و تا پایان عمر در همان جا ماند.

جمالزاده در سال ۱۳۰۰ مجموعه داستان «یکی بود یکی نبود» را که شامل شش داستان کوتاه بود، در برلین منتشر کرد و بدین ترتیب نخستین مجموعه داستان کوتاه ایرانی متولد شد و محمدعلی جمالزاده پدر داستان نویسی ایران لقب گرفت.

یکی بود یکی نبود سال بعد، یعنی در سال ۱۳۰۱، به ایران رسید اما نه تنها مورد استقبال قرار نگرفت بلکه از آن جا که مطالب آن به مذاق برخی خوش نیامد نسخه هایی از آن در میدان بعضی شهرها به آتش کشیده شد.

جمالزاده در مجموعه داستان یکی بود یکی نبود از جمله به اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در آغاز قرن می پردازد و جابه جا به دخالت کشورهای غربی در امور ایران می تازد و این کاری بود که تا پیش از آن بدان پرداخته نشده بود.

دیباچه ای که محمدعلی جمالزاده بر کتاب یکی بود یکی نبود نوشت و از آن به عنوان بیانیه آغاز داستان نویسی مدرن ایران تعبیر شد، به اندازه داستان های کوتاه کتاب در خور اهمیت است.

جمالزاده در این دیباچه . از طرفی به طور تلویحی از اهمیت آموزش داستان نویسی به شیوه نوین و شگردهای صراحت از ضرورت مطالعه «رومان» که منظورش داستان کوتاه و رمان است سخن گفته است.

به هرحال، جمالزاده به دنبال آگاهی از عکس العمل خصمانه نسبت به مجموعه داستانش، یکی بود یکی نبود، که آن همه بدان امید بسته بود، مدت بیست سال دست به قلم نبرد و هنگامی که در دهه هزار و سیصد و بیست بار دیگر قلم به دست گرفت نوشته هایش دیگر آن طراوت پیشین را نداشت و از آن ساختار منسجم، طنز گزنده و خوشایند، بکر بودن مضمون و نوآوری ها عاری بود.

جمالزاده به زبان های فرانسوی، آلمانی و عربی آشنایی کامل داشت و کتاب های بسیاری از این زبان ها به فارسی ترجمه کرد.

از میان داستان های کوتاه او فارسی شکر است، درددل ملا قربانعلی، کباب غاز، دوستی خاله خرسه و رجل سیاسی در خور اعتناست.

محمدعلی جمالزاده در سال ۱۳۷۶ در ژنو، در سن صد و پنج سالگی چشم از جهان فرو بست.