وقتی هنوز خیلی کوچک بودم یکی از خواهرانم را (بزرگترین آنها را) به شوهری دادند که یکی از طلاب علوم دینی قم بود و قرار بود بزودی به جای پدرش آخوند دهات بلوک زهرا بشود. این شوهر خواهر که اولین داماد خانوادهی ما بود اصلا از اهالی ابراهیم آباد بود
وقتی هنوز آسیاب موتوری به زهرا نیامده بود … یک سهم شبانه روزی هر آسیاب سگزآباد را در ماه …تا ۷۰۰ تومان هم خرید و فروش می کردند ولی در ۱۳۳۴ این نرخ به سیصد تومان تنزل کرده بود. با توجه به تنزل عجیب قدرت خرید پول در همین مدت می توان با همین یک رقم اضطرابی را که ماشین در مزرعه و ده و زندگی روستایی موجب شده است تخمین زد.
تا سه روز پس از زفاف از خانههای بزرگان دو خانواده مجمعههای غذا برای خانوادهی جدید فرستاده می شود. وقتی این مجمعههای خالی را بر می گردانند باید در هر کدام جوراب و دستمالی و کیسهی حمامی بگذارند. توفيق شب زفاف را به ندرت نیز همان شبانه اعلام می کنند به این طریق که خبر را بر سر بام داماد بر طبل می کوبند. که بگوش خودم دو سه باری شنیدهام .
میت را اگر طرف عصر تا شب مرده باشه حتما شب در مسجد می گذارند وگرنه بر سر بام مردهشوخانه جار می زنند و اهالی که جمع شدند مراسم حنوط و کفن را انجام می دهند … بعد از کفن ، میت را اگر مرد باشد در چادر شبی می پیچند و اگر زن باشد در پارچهی سیاهی و بعد بسته را روی نردبانی می گذارند و با طناب سیاه سفت می بندند و به کول می کشند و لااله الااله …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.