زنگ ها برای که به صدا در می آیند نوشته‌ی ارنست همینگوی

درباره رمان زنگ ها برای که به صدا درمی آیند نوشته ارنست همینگوی

کتاب « ناقوسها برای که بصدا در می آیند» در سال 1940 منتشر شد . در آن هنگان جنگ داخلی اسپانیا به پایان رسیده بود. همینگوی که همیشه به اسپانیا و مردم آن علاقه مند بود از همان آغاز طرفدار جمهوری و هدف آن شد. او 40000 دلار از دارایی خود را وقف تهیه وسایل بهداشتی بنفع جمهوری کرد. خود او نیز بعنوان خبرنگار جنگی در آنحال مشغول کارشد.

همینگوی در این کتاب متوجه ارزیابی، افراد عادی و واقعی زمان خود میشود شعر جان دون تنها بیان واسطه ای است برای سنجش وضع بشر در جهان. باین ترتیب او با نتیجه گیری از زندگی دیگران در تکاپوی تبیین ارزشهای قراردادی جامعه است.

رابرت جردن به هدف انتقلاب ایمان دارد بخاطر آن میجنگد که دنیا جای مناسبی برای زیستن باشد. اما آیا آنچه او جستجو میکند با پیروزی در این جنگ بدست خواهد آمد؟

در این کتاب پیوسته نوسانی میان ابدیت و حال و گذشته برقرار است. اما آنچه حاکم بر همه است مرگ است. همه جا سایه آن بال گسترده و نگرانی آن او را باندیشه زندگی شیرین می اندازد تنها در آن هنگام که چهره مرگ آشکار میشود ارزشهای عادی زندگی در ذهنش تجلی میکنند و او دلیلی را که برای زندگی کردن میخواهد در عشق ماریا و چیزهای ساده زندگی می بیند. اما تقدیر اجتناب ناپذیر است.

رابرت جردن با خود می گوید، « خودت را با فکر کردن اینکه آنرا منفجر نخواهی کرد گول نزن سرانجام روزی آنرا منفجر خواهی کرد. این پل هم نباشد یک پل دیگر. او ناگزیر از پذیرفتن سرنوشت است هرچند که سرنوشت همانگونه که برای هری در برفهای کلیمانجارو بود براثر یک حادثه بی اهمیت بسراغش آید.

باهمه این، رستگاری نهائی از آن آنها است که مرگ را به پیروزی بدل میسازند سوردو و آنسلمو فاتحان واقعی هستند.