نفرین زمین نوشته جلال آل احمد

90,000تومان

  • جلد کتاب دچار رنگ پریدگی مختصری شده است.
  • صفحات داخلی کتاب سالم است.

موجودی انبار: 1

نویسنده

انتشارات

سال چاپ

1372

نوبت چاپ

اول

تعداد صفحه

308

نوع جلد

شومیز

قطع

رقعی (14.1*21.2)

درجه کیفی کتاب

A+

معرفی، نقد و خرید کتاب نفرین زمین 

نفرین زمین در سال 1346 به قلم جلال آل احمد نگاشته شده است. حوادث داستان در حوالی سالهالی 1340 و 1341 و در روستایی در حوالی تهران در جریان است. شخصیت های مهم داستان عبارتند از معلم جوان، درویش، بی بی (مالک ده) و مباشر.

رمان (به استثنای یک فصل که به شکل دفتر خاطرات یکی از اهالی ده است) با زاویه دید درونی به شیوه راوی ۔ قهرمان روایت می شود.

خلاصه کتاب نفرین زمین

معلم جوانی که مأمور خدمت در یکی از روستاها شده است، به محض ورود به روستا با مدیر مدرسه و مباشر ارباب و چند تن از شاگردان که به استقبال او آمده اند، آشنا می شود و همان روز وقتی همراه با یکی از شاگردانش به نام اکبر به گشت و گذار در ده می پردازد به درویش خوشه چینی که آن سال بعد از درو شدن گندم ها، به درخواست ارباب در روستا مانده است، بر می خورد و درویش اطلاعاتی درباره مالک ده که پیرزن بیمار بیوه ای است و دو پسر او که یکی در تهران و دیگری در خارج از کشور زندگی می کند، به معلم می دهد. او تمام ماجراهایش را در نه ماه به صورت یادداشتهای روزانه ثبت می کند تا زمانی که به دهی دیگر منتقل می شود.

درباره نفرین زمین

جلال آل احمد، حاصل سیر و سفرها و جست و جوها و مشاهدات (نه تجربیات) خود را در مورد زندگی روستانشینان و روابط ارباب _ رعیتی و تأثیر تحولات شهر در زندگی روستاییان، در سالهای قبل از «انقلاب سفید»، دستمایه قرار داده است تا با تکیه و استناد بر آنها، دل نگرانی ها و عقاید و نظرهای خود را در مورد تغییر شکل اصول و روابط سنتی حاکم بر روستاها که نتیجه نفوذ اقتصاد شهری است، بازگو کند؛ با این دیدگاه که اقتصاد شهری نیز به نوبه خود، حاصل تأثير و نفوذ ماشینیسم صادره از غرب و از عوارض آن است. از این جهت است که به روشنی می بینیم که معلم جوانی که در این رمان شخصیت اصلی محسوب می شود _ با احساس مسؤولیتی که نسبت به روستا و اهالی آن و زندگی و مشکلات فراوان آنها دارد، و با کنجکاویها و جر و بحث ها و مداخله های جا و بی جا و وقت و بی وقت خود در کار روستا و روستائیان _ نه شخصیتی نوعی و نمونه نوع خود، بلکه در حقیقت خود نویسنده است که وقایع و حوادثی را که در طول یک سال تحصیلی پیش می آید طوری تنظیم کرده است که همه اطلاعات و دریافت های او را از زندگی روستائیان در برداشته باشد و آدم هایی را که به ما می شناساند، در اعمال و رفتار و گفتارشان طوری تنظیم شده اند که بیانگر و توجیه کننده عقایدی باشند که او خود، به آنها پایبند است.

نقدی بر نفرین زمین

آل احمد نظام فرسوده ارباب _ رعیتی را در قالب «بی بی» پیرزن زمین گیری که مالک روستا است، به ما نشان می دهد و در مرگ او زوال آن نظام را بعد از یک دوره طولانی بیماری (همزمان با تدارک مقدمات اجرای اصلاحات ارضی از طرف دولت) همچون امری حتمی الوقوع به ما می نمایاند و عوارض این بیماری و مرگ ناگزیر را که حتی مدت ها پیش از آن که اتفاق بیفتد، در گوشه و کنار ده، آشکار است، به چشم ما می کشد و سرانجام معلم جوان معترض و منتقد را «رختخواب پیچ بر دوش» همراه با کاروانی که جنازه ارباب و مباشر را برای تدفین می برند، از ده به بیرون می فرستد و بدین ترتیب حکم به ناگزیر بودن وقوع همه آن چیزهایی می دهد که پیش آمده است و بعد از آن پیش خواهد آمد؛ بی آنکه جوش و جلاها و جر و بحث ها و دل نگرانی های معلم جوان (خود نویسنده) که سرتاسر کتاب از آن پر شده است، تأثیری در جلوگیری از وقوع آنها داشته باشد.

در آخرین صفحه رمان، معلم هنگام ترک روستا، تفألی از کتابی قدیمی می زند که نشانه آگاهی و ریشخند تأسف بار اوست بر نقش بی ثمری که در این میانه داشته است. با این تفأل او خود را کوسه مسخره ای می بیند که کارش اجرای نمایشی آیینی بوده است تا مردم را مدتی کوتاه و محدود سرگرم کند.

کتاب نفرین زمین بیش از این که یک اثر هنری باشد، سندی اجتماعی محسوب می‌شود. آل احمد در این اثر ارزشمند کوشیده است تا تحلیلی اجتماعی از عصر خود ارائه و نسبت به وقوع تجدد که از دیدگاه او آفت‌هایی ویران‌گر همراه دارد، هشدار دهد. بدین جهت این کتاب پخته‌ترین اثر داستانی و گلچین افکار اجتماعی او و متضمن یک تئوری اجتماعی است.

برشی از کتاب

در ابتدای کتاب چنین می خوانیم:
«بسیار خوب. این هم ده. دیروز عصر رسیدم. مدیر، بچه‌ها را به خط کرده بود و به پیش‌باز آورده. بیست سی تایی. وسط میدانگاهی ده. اسمش؟…حسن‌آباد یا حسین‌آباد یا علی‌آباد. معلوم است دیگر. اسم که مهم نیست. دهی مثل همۀ دهات. یک لانه‌ی زنبور گلی و به قد آدم‌ها. کنار آب باریکه‌ای یا چشمه‌ای یا استخری یا قناتی. یعنی که آبادی. با این فرق که من در یکی معلم ورزش بودم در دیگری معلم حساب و حالا این جا باید معلم کلاس پنجم باشم که امسال باز شده و راه بردنش دیگر کار محلی‌ها نیست. اصلاً نمی‌دانم چرا نمی‌گذارند مدرسه‌های شهر بمانم. پنج سال است که از دانشسرا درآمده‌ام و همه‌اش ویلان این نیمچه آبادی‌ها. شاید خودم اینجور خواسته‌ام؟… نه. حتماً چیزی توی این پیشانی نوشته. «بی خودی که خرجت رو ندادن.» سه سال آزگار نان یک دانشسرای ولایتی را خوردن و جای دیگران را تنگ کردن و پسر یک مأمور پست بودن که دنبال خربندری آن قدر از رودک به هشتگرد سگ دو زد تا خره مرد و حالا براش دوچرخه خریده‌اند. بله دیگر چشمت کور. تو هم می‌خواستی تخم و ترکۀ یک آدم پدر و مادردار شهری باشی تا لای دست فاحشه‌های پاریس راه و رسم تمدن را بیاموزی، و گره کروات و دستمال سفید و خم رنگرزی غرب … و آن وقت در فرودگاه که از لای زرورق بازت کردند، بدانی که سر غذا، چنگال به دست چپ و… از این خزعبلات، رها کنم.»

منبع: رمانهای معاصر فارسی / میمنت میرصادقی / انتشارات نیلوفر

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “نفرین زمین نوشته جلال آل احمد”